روزی خواهم رفت با پای پیاده و دستانی خسته ، آری روزی خواهم رفت که تو در خوابی زمســـــــــتانی به سر می بری و دیدگانت پژمرده از ندیدنم می شود .
salam kam peydai pas ko bagheye dastanet montazeram mahsa
سلام باقی داستان هم میاد به زودی .
میروم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش به خدا میبرم از شهر شما دل افسرده و دیوانه ی خویش...
سپاس
ممنونم از همدردى تون اقا همایون گل جملتونم به دلم نشست بدجور
خواهش می کنم
سلام دوست عزیز. ببخشید که نتونستم زود تر بهتون سر بزنم. داستانتون خیلی زیباست از اون داستان هایی که ادم دوست داره بدونه اخرش چی میشه. فقد خدا کنه مثل داستانای معمولی به سمت آب بستن توش نری. بازم ممنون از دعوتت.
مرسی از شما جناب افشار .
عالی بود! لذت بردم! خیلی زیبا بود:) برای اینکه از مطالبت همیشه استفاده کنم و لذت ببرم لینکتون کردم:)
عالی بود
خیلی ممنون حاج خانم .
وچه تلخ غرور ونه من بر میگردم ونه تو به دمبال من میایی وهردو هم چون ماهی در فراغ جان میدهیم. اپم
سلام خوب هسدی؟ :)))))))))))))))) خو ببین منم دوباره اومدم:)
چه اسمزیبایی!
اپم
مرسی
سلام خوبی بزرگوار؟؟ چاکرتیم خودم را گم کرده ام میان کلماتی که از زبانم می بارد تو را نه که تازه متولد شده ای در چشمانم میان من و فاصله سوال، بی جواب مانده است تو چشم بگشا ازپشت این دایره ی پنهان که محتاج دیدن شوم
چه تلخ ...
از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد نمی توان از او رنجشی به دل گرفت بلکه باید تنها از خود رنجید که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک کند ... و این خود دردی کشنده است ... مرسی کنت همایون
kheyli vaghte chizi naneveshti cheraaaaaaa?
هر کاری حس و حال خوب می خواد که من این روزا درگیر روزهای نیمه سرد خزونی شدم دوست عزیز .
جمله ی قشنگیه
salam
kam peydai
pas ko bagheye dastanet
montazeram
mahsa
سلام باقی داستان هم میاد به زودی .
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا میبرم از شهر شما
دل افسرده و دیوانه ی خویش...
سپاس
ممنونم از همدردى تون اقا همایون گل جملتونم به دلم نشست بدجور
خواهش می کنم
سلام دوست عزیز. ببخشید که نتونستم زود تر بهتون سر بزنم.
داستانتون خیلی زیباست از اون داستان هایی که ادم دوست داره بدونه اخرش چی میشه. فقد خدا کنه مثل داستانای معمولی به سمت آب بستن توش نری.
بازم ممنون از دعوتت.
مرسی از شما جناب افشار .
عالی بود! لذت بردم!
خیلی زیبا بود:)
برای اینکه از مطالبت همیشه استفاده کنم و لذت ببرم لینکتون کردم:)
عالی بود
خیلی ممنون حاج خانم .
وچه تلخ غرور ونه من بر میگردم ونه تو به دمبال من میایی وهردو هم چون ماهی در فراغ جان میدهیم.
اپم
سلام خوب هسدی؟ :))))))))))))))))
خو ببین منم دوباره اومدم:)
چه اسمزیبایی!
اپم
مرسی
سلام خوبی بزرگوار؟؟
چاکرتیم
خودم را گم کرده ام
میان کلماتی که از زبانم می بارد
تو را نه
که تازه متولد شده ای
در چشمانم
میان من و
فاصله
سوال، بی جواب مانده است
تو چشم بگشا
ازپشت این دایره ی پنهان
که محتاج دیدن شوم
چه تلخ ...
از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت
آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد
حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد
نمی توان از او رنجشی به دل گرفت
بلکه باید تنها از خود رنجید
که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک کند ...
و این خود دردی کشنده است ...
مرسی کنت همایون
سپاس
kheyli vaghte chizi naneveshti
cheraaaaaaa?
هر کاری حس و حال خوب می خواد که من این روزا درگیر روزهای نیمه سرد خزونی شدم دوست عزیز .
جمله ی قشنگیه