به نام خدا
می توان خدا را ندید اما او را دید و باور داشت و برای لحظاتی با او حرف زد .
می توان خدا را ندید اما او را نوشت ، می توان خدا را در نوشته های یک کودک دید که با تمام وجود
می نوشت (( پدر دوستت دارم )) و می توان به هنگام گریه های تنهایی ، بارها و بارها خدا را دید .
می توان خدا را در چهره ی فردی که دیوانه است درک کرد ، آن لحظه که با تمام وجود به تنهایی و غم خود می خندد . . . !
می توان خدا را در لغت امید حس کرد و به عینه دید .
گویند که خدا را باید حس کرد نه به چشم دید ولی من خدا را دیدم . . . !
خدا را می شود در آینه دید . . .
و گاهی خدا برایت اینقدر دور میشود که دستت هرگز به او نخواهد رسید
ولی همیشه خدا هست شاید دور و شاید غیر قابل دسترس !!
ولی همیشه هست حتی در آینه و حتی در تو .
زیبا بود
سپاس